کد مطلب:313683 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

با یک شمشیر، دو نیمت خواهم کرد
آقای محمدكریم محسنی، آموزگار دبستان های شهرستان خرم آباد، كه از معلمین كوشا و علاقمند به فرهنگ می باشد، تعریف می كند:

5. در ایام محرم سال 1346 شمسی، مردم قریه ای در نزدیكی شهر درود، آماده ی عزاداری برای امام حسین علیه السلام و شهدای كربلا بوده اند و مخارج و وسایل لازم نیز تهیه شده بود، لیكن یكی از مأمورین دولتی، كه نفوذی در محل داشت و گویا سنی مذهب بود، به هیئت عزاداران پیغام می دهد كه باید از این كار منصرف شوند و عزاداری نكنند. سكنه ی قریه، كه از طرفی نمی توانستند مراسم همه ساله ی خود را



[ صفحه 523]



برگزار نكنند و از طرفی دیگر از نفوذ و خشم آن مأمور دولتی بیمناك بودند، سرگردان و بلاتكلیف می مانند، ولی برخلاف انتظار، فردا صبح مشاهده می كنند كه آن مأمور، خودش لباس سیاه عزا پوشیده و مشكی پر آب بر دوش انداخته و با سر و پای برهنه و ایمانی غیرقابل تصور زودتر از دیگران به عزاداری مشغول شده است!

پس از تحقیق، معلوم می شود كه وی شب گذشته باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را در خواب زیارت كرده است و حضرت در حالی كه به شدت غضبناك بوده است، به آن مأمور می فرماید: اگر جلوی عزاداری دوستان ما را بگیری با یك ضربت شمشیر دو نیمه ات خواهم كرد! و بر اثر این خواب آن مأمور به مذهب شیعه روی می آورد و برخلاف تصمیم قبلی، خود نیز در مراسم عزاداری شركت می كند.

در نتیجه ی این حادثه، مراسم عزاداری در آن سال باشكوه و حشمتی بیشتر از هر سال در آن قریه، برگزار می شود. [1] .



[ صفحه 524]




[1] باب الحوائج، صفحه ي 286.